با چند هدیه کوچک و زیبا از نمایشگاه هنرهای دستیِ «ما میتوانیم» برگشته بودیم. دوستی، با نگاه به این آثار، نخستین حرفی که بر زبان آورد، این بود: «کار خود دخترها نیست. معلوم است که کمکشان کردهاند.»
ما گفتیم: «کار خودِ خود بچههاست.». اما دوباره شنیدیم: «نه... آنها مگر میتوانند!»
حرفِ «آنها مگر میتوانند!»، فقط حرفِ دوست ما نیست. حرف یکیدونفر هم نیست. حرف یک جامعه است. حرف همه ماست. حتی حرف ما هم بود، پیش از آنکه خودمان پای حرفهای مدیر هنرستان استثنایی «همیاران صالحه» بنشینیم.
کارهایی که در این نمایشگاه به نمایش درآمده، بهقدری زیبا، هنرمندانه و خلاقانه است که حتی اگر خالق آن فردی معمولی باشد، زبانت را به تحسین بازمیکند؛ چه برسد به اینکه دستهای دخترانی پشت این آثار باشد که از بهره هوشی کمتری نسبت به آدمهای معمولی برخوردارند.
هدف اصلی مسئولان هنرستان صالحه از برپاکردن این نمایشگاه نیز همین بوده: «تغییر نگرش بازدیدکنندگان به توانایی دانشآموزان استثنایی» و نام نمایشگاه نیز براساس همین موضوع درنظرگرفته شده: «ما میتوانیم».
«ما میتوانیم» جملهای است که بارها شنیده شده، اما واقعیت این است که هنوز به باور خیلیها نرسیده و بیشتر یک شعار به نظرآمده است.
بهدنبال صحبتهایی که بهبهانه برپایی نمایشگاه، با مدیر و معاون آموزشی مدرسه انجام دادیم، قصد آن را نداریم که واقعیت را انکار کنیم؛ حقیقت این است که افراد استثنایی، بهره هوشی کمتری نسبت به افراد عادی دارند.
مدیر هنرستان صالحه، بهره هوشی دانشآموزان این مدرسه را بین ۵۰ تا ۷۰ عنوان میکند، اما درکنار آن از تواناییای یاد میکند که افراد عادی کمتر از آن برخوردارند و آن «ممارست» این افراد در انجام یک کار است.
ویژگیای که الهه علیپور از آن به رویدادن «معجزه» تعبیر میکند و میگوید: «ما دوست داریم همه کسانی که دید درستی درباره این بچهها ندارند، به این نمایشگاه بیایند و «معجزه» دست بچهها را ببینند.»
برپایی نمایشگاه هنرهای دست دانشآموزان هنرستان استثنایی صالحه، سبب آشنایی ما با فعالیت این آموزشگاه شد که درحقیقت یکی از سه هنرستان دخترانه استثنایی در سطح مشهد به حساب میآید و در منطقه۱۰ و محله حجاب قرار دارد.
در حال حاضر ۴۰ دانشآموز دختر در مقطع پیشحرفهای و ۵۰ دانشآموز در دوره متوسطه حرفهای این آموزشگاه تحصیل میکنند؛ علاوهبرآن ۱۰ نفر نیز در کارگاه حمایتی این مدرسه مشغول هستند.
معاون آموزشی هنرستان، خودکاری را که در دست دارد، کمی دورتر بر روی میز میگذارد و دوباره آن را سر جای اولش قرار میدهد. بعد دوباره همین کار را میکند و برای بار سوم نیز همین حرکت را نشانمان میدهد.
در حین این کار میگوید: «اگر من به دانشآموزم بگویم تا ظهر اینجا بنشین و این کار را هزاربار انجام بده، واقعا این کار را میکند، اما بچههای معمولی اصلا حاضر به انجام این کار نیستند و حوصلهشان سر میرود. همین ویژگی بچههای استثنایی است که باعث ممارست آنان در یک کار شده و مهارت آنان را افزایش میدهد.»
لیلا محمدزاده وقتی میخواهد هدف از برگزاری نمایشگاه فعلی را بیان کند، صادقانه و بدون مقدمهچینی میگوید: «معمولا برای کمک به این بچهها، افراد خیّر را جمع کرده و تلاش میکنند با وصف ناتوانی این افراد و جلب ترحم خیّران، کمک آنان را بگیرند.
یعنی بر روی معلولیت این بچهها تاکید میکنند؛ درحالیکه آنها نیازی به ترحم ندارند. ما در این نمایشگاه، هنر دانشآموزان را بهنمایش گذاشته و از بقیه دعوت کردهایم برای دیدن کارهای دست آنان به اینجا بیایند و پول خرید آثار را بدهند؛ نه اینکه برای این دانشآموزان دلسوزی کنند.»
او اضافه میکند: «هدف اول ما از برگزاری نمایشگاه این است که شناخت مردم و جامعه درباره توانایی این بچهها تغییر کند. فروش و خودکفایی، هدف دومی است که آن را دنبال میکنیم. کارهایی که در اینجا به نمایش درآمده همه حاصل فعالیت بچهها در کارگاه حمایتی و نیز در کارگاههای درسی بوده است.»
به گفته وی، اسفند سال۹۲ برای نخستینبار چنین نمایشگاهی برپاشده و امسال نیز برای بار دوم بوده که آثار دانشآموزان بهنمایش درآمده و برای فروش گذاشتهشدهاست. در بقیه مواقع و طی سالهای پیشتر، کار دانشآموزان با دراختیارگرفتن یک غرفه در نمایشگاهی که هرساله در بوستان ملت برپامیشود، درمعرض دید عموم قرارمیگرفته است.
راهاندازی «کارگاه حمایتی»، کار ویژهای است که طی سالهای اخیر در هنرستانهای استثنایی مشهد اتفاق افتاده است. به گفته محمدزاده، هنرستان صالحه که یکی از سه هنرستان استثنایی دختران در سطح مشهد است، حدد سه سال است که این کارگاه حمایتی را برپاکرده است.
قصه راهاندازی این کارگاه که بچهها در آن به خیاطی میپردازند، به مدد خیّری تهرانی سرگرفته است. حسن صرافزاده که در تهران، صاحب کارخانه تولید کالای خواب است و در مشهد نیز شعباتی دارد، بهواسطه یک نفر با هنرستان صالحه آشنا میشود و این آشنایی، زمینه انجام کار خیری را فراهم میکند که حالا برای دختران فارغالتحصیل این مدرسه، اشتغالزایی کرده است.
صرافزاده، تکهپارچههای اضافه کارخانه خود را برای کارگاه حمایتی هنرستان صالحه میفرستد. این پارچههای رنگی و کوچک، زیر انگشتان دست هنرمند دخترها، کنارهم قرار میگیرند و کالاهایی تولید میکنند که زیباییشان در چشم هر بینندهای جلوهگر میشود.
محمدزاده میگوید: «بعضی از بچههای این هنرستان از توانایی بسیاری برخوردارند و در طول دوره تحصیل، مهارتهای لازم را فرامیگیرند. تا چند سال پیش، این افراد بعداز فارغالتحصیلی به حال خود رها میشدند و ارتباطشان با مدرسه قطع میشد، اما حالا در کارگاه حمایتی مشغول به کار میشوند.
ما در حال حاضر ۱۰دانشآموز فارغالتحصیل داریم که در این کارگاه فعالیت میکنند و آثاری که در این نمایشگاه عرضه شده حاصل زحمتهای آنان و البته همکاری بقیه بچههای مقاطع پیشحرفهای و دوره متوسط حرفهای است.»
الهه علیپور، مدیر هنرستان با بیان اینکه ما فقط امکان راهاندازی کارگاه خیاطی را داشتهایم، میگوید: «بهجز هنرستان صالحه، فقط دو هنرستان استثنایی دیگر برای دختران با نامهای «پویا» و «دکتر هادوی» در سطح مشهد وجود دارد.»
گبه، تابلوفرش، انواع تابلوی صنایع دستی، سرویس آشپزخانه، انواع کالای خواب، جاجورابی، کیف تزیینی و... از نمونه کارهایی است که در این نمایشگاه عرضه شده است.
بیشتر خانوادهها وقتی به نمایشگاه میآیند اعتراف میکنند که فرزندان عادی ما صاحب چنین تواناییهایی نیستند
انواع ترشی، مربا، کنسرو نیز که جزو استانداردهای دروس این مدرسه است، در قسمتی از نمایشگاه دیده میشود که با نظارت مربیان تهیه شده است.
علیپور، مدیر مدرسه در ادامه صحبتهای همکارش، به ناامیدی خانوادهها و دید نادرست آنان به فرزندان کمتوان ذهنیشان اشاره میکند و میگوید: «بیشتر خانوادههای این دانشآموزان، هنوز به فرزندانشان اعتماد ندارند. وقتی به نمایشگاه میآیند و معجزه دست بچههایشان را میبینند، خیلی خوشحال میشوند و اعتراف میکنند که فرزندان عادی ما صاحب چنین تواناییهایی نیستند.»
صرافزاده، خیّری که بانی راهاندازی کارگاه حمایتی شدهاست، هرچندوقتیکبار به مشهد و هنرستان صالحه میآید، برای بچهها هدیه میآورد، با آنان صبحانه میخورد و ساعتی را کنار آنها مینشیند. علاوهبراینها بنا به گفته مدیر هنرستان، این خیّر، هرچند ماه یکبار، دکتر دادبخش را که از پزشکان تهران است، همراه خود میآورد و با اطلاع خانوادهها، بچهها را معاینه میکند.
اگر پساز معاینه معلوم شود که دانشآموزی به مداوا و حتی جراحی نیاز دارد، این خیّر نیکوکار، هزینه درمان او را نیز میپردازد. مدیر مدرسه به دانشآموزی اشاره میکند که پاهایش انحنا داشت او مجبور بود با عصا و گاهی هم با ویلچر جابهجا شود.
این فرد حالا بهمدد گامهای نیکوی صرافزاده که در این راه برداشته شده، عمل جراحی انجام داده و حالا میتواند بهدرستی روی پاهای خود بایستد. همچنین مشکل انحراف چشم یکی دیگر از دخترها هم از این طریق حل شده است.
علیپور میگوید: «بیشاز یک سال است که همکاران ما در آموزشوپرورش استثنایی، اولین انجمن حمایتی دانشآموزان و کودکان کمتوان ذهنی را راهاندازی کرده و به ثبت رساندهاند. آقای صرافزاده نیز قصد دارد بهزودی بنیاد عاطفه را برای حمایت این دانشآموزان تاسیس کند.
اگر خیّر یا خیّرانی پیدا شوند که زمینی را به ما واگذار کنند، آقای صرافزاده قول ساخت کارگاه و تامین صددرصد تجهیزات آن را به ما داده است. بنیاد عاطفه هم حاضر است به ما کمک کند.
اگر این اتفاق بیفتد، دیگر ما نهفقط ۱۰نفر از فارغالتحصیلان را که بیشاز ۵۰ نفر از آنان را در این کارگاهها مشغول میکنیم. همچنین علاوهبر کارگاههای خیاطی، کارگاههای دیگری مثل بستهبندی را نیز راهاندازی کرده و از بیرون سفارش کار میگیریم.»
مدیر مدرسه همینجا به کمکهایی که شهرداری منطقه، امسال و سال گذشته در برپایی نمایشگاه داشته، اشاره میکند و ضمن ابراز تشکر و قدردانی میگوید: «معاونت فرهنگی در هر زمینهای که از دستش برمیآمده، به ما کمک کرده است؛ از تبلیغات گرفته تا درنظرگرفتن جوایز برای دانشآموزان. حضور گرم آنان همیشه باعث دلگرمی ما بوده است.»
معاون هنرستان میگوید: «ما در این آموزشگاه، در فاصله سنی ۱۵ تا ۲۵سال و در دو مقطع پیشحرفهای و دوره متوسطه حرفهای پذیرش داریم که معادل همان دوره اول متوسطه و دوره دوم متوسطه مدارس عادی است. بچهها بعداز پایان دوره پیشحرفهای، وارد مقطع متوسط حرفهای میشوند و باید یکی از سه رشته «هنر زندگی در خانه»، «پودمان خیاطی» یا «قالیبافی» را برای ادامه تحصیل انتخاب کنند.
انتخاب رشته را خود مدرسه و براساس توانمندیهای دانشآموزان انتخاب میکند و تقریبا در این انتخاب، اشتباه نمیکند.
خانوادهها معیارهای خودشان را برای انتخاب رشته فرزندشان دارند که ممکن است درست نباشد، اما ما باتوجهبه شناختی که از دانشآموز داریم، او را در یکی از رشتهها هدایت میکنیم. آنچه برای ما مهم است، افزایش اعتمادبهنفس در دختران است و رسیدن آنها به این باور که «من هم میتوانم و از بقیه چیزی کم ندارم».
مثلا کسی که نمیتواند مهارت کوکزدن را یاد بگیرد، اگر وارد رشته خیاطی شود، فقط سرخورده میشود و اعتمادبهنفسش هم پایین میآید.»
هنرستان صالحه پنجسال است که تاسیس شده و الهه علیپور، سه سال است که مدیریت آن را برعهده دارد. او لازم میداند از مرحوم ندا اشراقی یادکند که در دو سال اول، مدیریت آموزشگاه را برعهده داشته و یار و همراه دانشآموزان بوده است.
خودش خاطرات خوبی با بچهها دارد و نیز آرزوهای چندی که تاکنون بهدلیل نداشتن بودجه، از عهده برآوردهکردن آنها برنیامده است. میگوید: «یکی از بهترین خواستههایی که برای بچهها دارم، این است که آنها را سفر ببرم.
خیلی از آنها، هنوز سوار قطار نشدهاند. امسال، برای اولینبار ۱۰نفر از آنان را ازطریق بسیج آموزشوپرورش استثنایی و مشارکت خانوادهها، به اردوی راهیان نور بردیم که بازخورد خیلی خوبی داشت و به بچهها خیلی خوش گذشت.»
مدیر هنرستان، از بیتوجهی رسانهها بهویژه تلویزیون به آگاهسازی مردم نسبتبه افراد کمتوان ذهنی و جسمی میگوید و گله میکند: «چرا باید حداکثر توجه رسانهها در این زمینه به فیلمی مثل رنگ خدا یا چند سریال تلویزیونی ختم شود؟
میتوان فیلمهای مستند زیادی درباره زندگی روزانه این افراد و مشکلات آنها ساخت. اگر رسانهها در این زمینه به مردم اطلاع رسانی کنند، بسیاری از مشکلات جامعه با این افراد و مشکلات این افراد با این جامعه حل خواهدشد.»
* این گزارش چهارشنبه، ۲۹ بهمن ۹۳ در شماره ۱۳۸ شهرآرامحله منطقه ۱۰ چاپ شده است.